هورادهوراد، تا این لحظه: 4 سال و 14 روز سن داره

کوچولوهای شیرین

ali

روزی که متولد شدم

ساعت هفت صبح روز دوشنبه ششم تیر ماه سال هزار و سیصد و نود بود که مامانم فهمید بله ... دیگه وقتشه ... بابام هم که دست و پاش رو گم کرده بود ، همش از این ور می دوید اون ور ، از اون ور می دوید این ور . اول رفت یه دوش گرفت بعدش صبحانه رو حاضر کرد ، بعد از اون هم ساک و وسایل من و مامانم رو که از قبل آماده کرده بودن ، گذاشت داخل ماشین . مامانم هم به مامانش زنگ زد و مامان بزرگم هم که فهمید باید یه خبری باشه گفت : خیر باشه اول صبحی ! انگار همه فکر می کردن که من خیلی وقت شناسم و دقیقاً روز نهم تیر که دکتر گفته بود ، قراره به دنیا بیام . من هم همه رو غافلگیر کردم و سه روز زودتر اومدم !! بعد مامانم با خانم وروایی ( ماما ) تماس گرفت و برای...
15 تير 1390

تولدم مبارك !

سلام ...   بالاخره من هم روز دوشنبه ۶ /۴/۱۳۹۰ ساعت ۱:۲۵ دقیقه ظهر در هنگام اذان ظهر به وقت کرمانشاه قدم رنجه کردم و وارد این دنیا شدم ، پزشکم خانم دکتر حیدریان و ماما هم سرکار خانم وروایی زحمت به دنیا آوردن من رو کشیدند .   مامانم میگه من خیلی دختر خوبی ام البته دیشب یک کمی بی قراری کردم ولی خوب چی کار کنم دست خودم نبود ، دستگاه گوارشم تازه به کار افتاده و باید مکونیوم رو دفع کنم تا راحت شم .   عکس هام رو هم براتون گذاشتم تا رسماْ خدمتتون معرفی بشم . حالا گرسنه ام شده ، مي خوام شير بخورم ، بعداْ میام خاطرات تولدم رو مفصلاْ براتون تعریف می کنم . ...
8 تير 1390
1